سه‌شنبه، مهر ۰۷، ۱۳۸۸

مفهوم کارآفرینی

کارآفرینی (Entrepreneurship) موتور محرکه‌ی توسعه‌ی اقتصادی کشورها است. سه دلیل مهم کشورها برای توجه به مقوله کارآفرینی، تولید ثروت، توسعه‌ی تکنولوژی و اشتغال مولد است که البته در کشور ما توجه به کارآفرینی بیشتر بخاطر نقش اشتغال زایی آن بوده است. علاوه بر کارآفرینی فردی، در دهه‌های اخیر دو واژه‌ی کارآفرینی درون سازمانی و سازمانهای کارآفرین نیز در ادبیات کسب وکار به میان آمده‌اند.
افراد کارآفرین ایده ها و طرحهای خود را دارند و معمولا" از نظر شخصیتی از این نوانایی برخوردار هستند که کسب وکاری را راه اندازی و مدیریت نمایند.کارآفرینان نقطه مقابل کارمندانی هستند که از خود هیچ اختیاری ندارند و تنها منتظر دستورالعمل هستند. کارآفرینان تمایل دارند که بجای اجرای دستورالعمل، ابتکارات خود را داشته باشند و شهامت آن را نیز دارند که برای خود حرفه ای مستقل ایجاد نمایند. با این وصف ممکن است تصور نماییم که شرکتها و بنگاههای اقتصادی بزرگ مملو از کارمندان دستور بگیر است و کارآفرینان در آن جایگاهی ندارند.واقعیت این است که در چند دهه پیش تا حدودی وضعیت بنگاههای بزرگ اقتصادی چنین بود و هنوز هم در بنگاههای اقتصادی ناکارآمد، اکثر کارکنان، کارمندانی هستند فاقد خلاقیت و نوآوری. چندبار شده است که از خدمات شرکت یا سازمانی ناراضی بوده اید و زمانی که نارضایتی خود را با کارمند مربوطه درمیان گذاشته اید، چنین پاسخهایی دریافت کرده اید:
من نمیدونم ، بما گفته اند که اینجوری عمل کنید. مدیریت بما اینجوری دستور داده است و من اینجا هیچ کاره هستم. من دستورات کسی رو که بهم حقوق میده عمل میکنم و کار بیشتری نمی تونم واسه شما انجام بدم.
پاسخهای فوق نمونه هایی از مطالبی است که از یک کارمند دستور بگیر می شنویم و بطور قطع سازمان یا بنگاهی که چنین فردی را با مراجعین مواجه می سازد، سیستمی ناکارآمد محسوب می شود.اگر در کشوری رقابت سالم اقتصادی وجود داشته باشد چنین بنگاههایی بزودی در عرصه رقابت با بنگاههای کوچک از صحنه محو خواهند شد.از این رو در میان بنگاهها و سازمانها مفهومی رایج گردید که به آن کارآفرینی درون سازمانی گفته می شود.کارآفرین درون سازمانی، ایده پردازی است که مسئولیت به ثمر رساندن یک نوآوری را در درون سازمان بر عهده می‌گیرد.کارآفرین درون سازمانی ممکن است مبتکر یا مخترع نباشد، اما همیشه فردی است که می‌داند چگونه یک ایده را به واقعیتی سودآور تبدیل کند.بعبارت دیگر امروزه سازمانها و بنگاههای کارامد بجای تشویق کارکنان به اجرای دستورات، اهدافی را برای آنها معین می کنند تا افراد بتوانند با ابتکار و نیروی خلاقیت خود بهترین راهها را انتخاب نمایند. در شرکتی مانند گوگل تصور نمی کنم جایگاهی برای کارمند دستور بگیر تعریف شده باشد.
سازمان کارآفرین نیز اصطلاحی است که امروزه برای توصیف سازمانهای کارامد بکار میرود.سازمان کارآفرین واجد شرایط زیر می باشد:
- توانایی تجدید نظر در استراژی یا راهبرد.
- ایجاد فضایی که در آن امکان شکل گیری نوآوری وجود داشته باشد.
- امکان شکل گیری کسب وکاری جدید درون سازمان مادر.امروزه بنگاهها و سازمانهای بزرگ برای جذب افراد نخبه و کارآفرین، مفاهیم کارآفرین درون سازمانی و نیز سازمان کارآفرین را وارد ادبیات توصیفی سازمانها کرده اند.زیرا با جهانی شدن اقتصاد، عرصه رقابت نیز بین المللی شده است و نیاز به افزایش بهروری هرچه بیشتر احساس می شود.افراد نخبه و کارآفرین همواره اداره یک کسب و کار کوچک را به کارمند مجری دستورات بودن ترجیح داده اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر