شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۸۸

هفت عادت براي كسب و كار موفق

راي كسب و كار موفق بايد هفت عادت كليدي ايجاد كنيد. نبودن يا فقدان هر يك از اين عادتها مي تواند گزاف باشد.زماني كه شما صلاحيت و لياقت در هر يك از اين سطوح را پيدا كنيد سريعتر و راحتر از ساير رقبايتان مي توانيد به نتايج فوق العاده اي برسيد.
1- برنامه كامل و سراسري: اولين نياز براي كسب و كار موفق عادت برنامه ريزي مي باشد. بطور كاملتر و با جزئيات بيشتري كه شما براي پيشبرد فعاليتهاي خود برنامه ريزي مي كنيد باعث مي شود كه خيلي سريعتر و آسانتر بتوانيد برنامه هاي خود را پياد ه سازي كنيدو به يك نتيجه مورد دلخواه خود براي شروع كسب و كار خود برسيد.

برنامه ريزي درست اوليه از عملكرد ضعيف جلو گيري مي كند" اگر 20% از وقت خود را براي برنامه ريزي كار خود اختصاص دهيد با 80% با قي مانده به مجموع اهداف خود در كسب و كار مي رسيد. براي برنامه ريزي بهترو پيش برد عادتها اين سوالها را از خود بپرسيد و جواب دهيد:
- دقيقاً محصولات و خدمات من چه چيزهايي هستند؟
- مشتريان من چه كساني هستند ؟
- علت خريد مشتريان من چيست؟
- مشتري براي كار من به چه مقدار ارزش قائل است؟
- چه چيزهائي باغث منع خريد مشتريان من در آينده مي شود؟
- چه چيزي باعث برتري توليدات و محصولات من نسبت به ساير رقباء مي باشد؟
- چرا مشتريان بالقوه من از رقباي من خريد مي كنند؟
- چه چيز ارزشمندي را در خريد از رقباي من مشاهده مي كنند؟
- چگونه مي توانم مشتريان رقباي خود را به خريد از محصو لات خودم ترغيب كنم؟
- چه چيزي بايد مشتريان من را متقاعد كند كه خريد كردن از من را به سايرين ترجيح دهند؟
يكبار ديگر شما بايد اين سوالها را از خودتان بپرسيد و جواب دهيد، مرحله بعدي از برنامه ريزي آماده كردن هدف هاي خاص براي فروش و سود آوري مي باشد.
شما بايد دقيقاً افراد خود، پو ل، آگهي، بازاريابي، كه شما براي رسيدن به اهداف خود نياز داريد را تعيين كنيد.
برنامه ريزي كاملي كه شما براي هر مرحله از فعاليتهاي كسب و كار خود قبل از شروع آن مي كنيد باغث مي شود كه شما به يك موقعيت عالي در هنگام شروع آن عملكردها برسيد.
2- سا زماندهي كنيد قبل از اينكه شروع كنيد:
يكبار ديگر شما يك برنامه كامل براي شروع كسب و كار خود توسعه مي بخشيد، شما بايد عادتهايي از سازماندهي كردن مردم و منابع مورد نياز قبل از شروع كسب و كار خود را ايجاد كنيد. در يك سازماندهي تمام منابعي را كه تشخيص مي دهيد در فرايند برنامه ريزي به آن نيازمنديد مي آوريد. گفته اي وجود دارد كه مي گويد:
" غير حرفهاي ها از روي احساس سخن مي گويند اما حرفاي ها با منطق سخن مي گويند" كاملاً ضروري است كه تمام عواملي كه قبل از شروع يك كسب وكار بدان نيازمنديد را تشخيص دهيد و آنها را جمع آوري كنيد ، چرا كه حتي يك اشتباه كوچك در ابتداي راه مي تواند باعث شكست كل كسب و كار شود.
3- پيدا كردن افراد مناسب:
سومين عادتي كه شما بايد ايجاد كنيد، استخدام كردن افراد مناسب مي باشد كه شما را در رسيدن اهدافتان كمك مي كند. 95% از موفقيت شما به عنوان يك كارآفرين و مدير اجرائي مي تواند به وسيله كيفيت وتوانمندي افرادي كه شما آنها را براي كار كردن يا كار كردن روي آن تيم استخدام مي كنيد بستگي دارد. حقيقت اينست كه بهترين موسسات بهترين افراد را دارند و بهترين موسسات درجه 2 افراد درجه 2 و بهترين موسسات درجه 3 ميانگين يا حد واسط افراد را دارند، پس هر چقدرتوانمندي افراد بيشتر باشد كسب و كار نتيجه بهتري خواهد داشت.
4- عاقلانه وكالت دادن :
چهارمين عادتي كه شما براي پيشبرد كسب و كار درست مي باشد. شما بايد تواناييهاي خود را در جهت محول كردن يك شغل درست،با يك شخص درست در يك مسير درست توسعه بخشيد، ناتواني در يك وكالت بطور موثر مي تواند باعث شكست يا اجراي نادرست شخصي شود و حتي مي تواند شكست در كسب و كار را به همراه داشته باشد. با گسترش كسب و كار مسئوليت فرد بيشتر شده و در بعضي از مواقع بطور شخصي نمي توان از عهده همه اموربرآيد، بنابراين يك وكالت عاقلانه مي تواند به او در پيشبرد امور و موفقيت بيشتر كمك كند.
5- بررسي كردن اينكه شما چه انتظاراتي داريد:
پنجمين نياز براي يك كسب و كار موفق عادت نظارت درست مي باشد. شما بايد يك سيستم نظارت درست براي كسب و كار خود ايجاد كنيد و از انجام شدن آن مطمئن باشيد. ضروري است كه شما نحوه اجراي كار خود را كنترل كنيد و مطمئن شويد آن بر طبق زمان بندي و كيفيت سطوح مورد نياز انجام مي شود. هميشه گزارشي مبني از جزئيات و كليات كار خود را تهيه كنيد و نظارت كامل برروي آن را اتخاذ كنيد و هميشه از چگونگي انجام شدن آن مطلع باشيد .
6- سنجش كارهاي انجام شده :
ششمين عمل كارآفرينان موفق و مديران اجرائي عادت اندازه گيري ميزان كارائي مي باشد.
شما بايد به طور خاصي استانداردهاي قابل اندازه گيري و بر گه هاي امتياز را براي نتايجي كه شما بدان نياز داريد را تعيين كنيد.شما بايد زمان شروع وموعد كارهاي خود را با توجه به انتظارات خود مد نظر گرفته و آنها را زمان بندي كنيد. يك مدير موفق هميشه زمان بندي درست و كارآمدي نسبت به كسب و كار خود داردو انجام امور خود را ما بين آن زمان بندي از پيش تعين شده قرار مي دهد. اهميت انتخاب و مشخص كردن اهداف خاص، اندازه گيريها و سنجش آنها بسيار مهم مي باشد.
7- مطلع ساختن مردم از كسب و كار:
هفتمين عادت براي افراد داراي يك كسب و كار موفق تهيه گزارش منظم و به دقت از نتايج كسب و كار براي مردم مي باشد. مردم اطراف شما احتياج بدان دارند كه بدانند چه چيزي در كسب و كار شما اتفاق مي افتد، بانكدارها احتياج دارند از نتايج مالي شما با خبر باشند، كارمندان شما احتياج دارند موقعيت و شرايط شركت شما را بدانند. افراد كليدي شما در همه سطوح نيازمند به آن هستند كه بدانند شركت شما به چه نتايجي خواهد رسيد. با مطالعه برروي چندين هزار كارمند مشخص شده است كه مهمترين عاملي كه منجر به خرسندي از كار مي شود " دانستن كار" مي باشد. مردم در هر سازماني به طور عميق نيازمند اين هستند كه بدانند و بفهمند چه چيزي در اطراف آنها و در رابطه با كار آنها اتفاق مي افتد. بطور كاملتر و با دقت بيشتر مردم را از نحوه عملكرد خود مطلع سازيد اين امر باعث بهبود كسب و كار شما مي شود و باعث مي شود كه به نتايج بهتري در رابطه با كسب و كار خود برسيد.

مرجع : خانه کارآفرینی

دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۸

مهرویه پازانی کارآفرین در قالیبافی

مهرویه پازانی موسس تعاونی نقش گل:
در كودكی آرزو داشتم كارگاه خیلی بزرگ داشته باشم و پر از دار قالی باشد و مردم را دور هم جمع كنم و الان به آرزویم رسیده ام و چند كارگاه دارم. كار با روستاییان را خیلی دوست دارم چون خودم یك روستایی هستم و در روستا ها خیلی راحت و خوشحالم، دوست دارم تمام روستا ییان را دور وبرم جمع كنم و به روستایی بودن خودم هم افتخار می كنم. در دوران كودكی مادرم مشوق من بود و او بیكار نشستن را دوست نداشت. همیشه دوست داشتم گروهی كار كنم، زمانی هم كه جوان بودم علاقه بسیار زیادی داشتم كه بیشتر با جمع باشم و الان هم از كار گروهی لذت می برم، احساس می كنم هر كاری كه به تنهایی نتوان انجام داد اگر به صورت تعاونی در آید واقعاً موفق تر است و اعتقاد دارم گروهی كار كردن خیلی به اقتصاد مملكت كمك می كند و می توان تجربه ها را به دیگران نیز انتقال داد. یاد گرفتن و یاد دادن را خیلی دوست دارم . از كودكی خیلی رویایی فكر می كردم و الان كه فكر می كنم متوجه می شوم كه به همه ی رویا های زندگی ام رسیده ام. مادرم هم همین طور بود، او زن بسیار قوی و بسیار هنرمندی بود و طرز فكر با لایی داشت و از نصیحت های مادرم بسیار استفاده كردم. زنهای پیر و جوان ها را خیلی دوست دارم. اگر جوان ها به قالی بافی، خیاطی، رفو گری و همه ی هنرهایی كه مملكت ما نیاز دارد به عنوان شغل دوم هم اگر نگاه كنند می تواند برایشان سود آور باشد.

جوان باید به سراغ هنرمندان بروند چون هنرمندان بیشتر از سایر اقشار جوان ها را می پذیرند و علاقه زیادی دارم برای معلولین درس بدهم و برایم افتخار است تا این زمان به هرارگانی كه سر زدم با من همكاری كردند و ازاین لحاظ هیچ مشكلی نداشتم. از نظرمن قشر جوان ما اصلاً بد نیست، اگر به درس و دانشگاه روی بیاورند موفق می شوند، هنرمند در كنار تحصیل كرده ها و هنر در كار درس موفق است؛ اگر كسی واقعاً بخواهد كار هست، و اگر كسانی علاقه داشته باشند كه هنرهای من را یاد بگیرند اگرهزار نفرهم باشند می پذیریم حتی حاضرم كه رایگان هم باشد و اهل شعار دادن هم نیستم.
مشكلات عاطفی و اقتصادی در همه ی خانواده ها وجود دارد و همه باید با این مشكلات دست و پنجه نرم كنند انسان باید در برابر مشكلات مقاومت نشان دهند. خداوند هر امانتی را كه به ما می دهد روزی پس خواهد گرفت، هر عزیزی كه خدا از ما می گیرد نباید آنقدر ناراحت شد كه كه وظایف و كارهایمان را فراموش كنیم و افسرده بنشینیم و نتوانیم كار كنیم. انسان بسیار توانمند است. زندگی در روستا برایم بسیار با صفاست. از لحاظ مالی خانواده متوسط بودیم ولی مادرم خیلی با پدرم همكاری داشت پدرم كشاورز بود ومادرم هم قالی می بافت.

شانس در موقعیت همه ی افراد صد در صد است. انسان می تواند خودش را موفق ترین یا بد بخت ترین كس دنیا بداند كسانی كه شانس آن ها بالاست و مؤفق ترند ، بیشتر به موفقیت فكر می كنند.

آموزه های دینی در موفقیت انسان تأثیر دارند هر كس به دین عمل كند یعنی به یك برنامه زندگی عمل كرده است. درمحیط كاری سعی می كنم از افكار آن بهره می برم. از زمانی كه كار را شروع كرده ام همیشه سعی كردم مشكلات را حل كنم. ولی اگر هم مشكلی بوده سعی كرده ام با مشكلات را با هم حل كنم. تنها مرگ است كه هیچ راه حلی برای آن نیست.

فكر ایجاد یك تعاونی به عنوان نقش گل از آنجایی بود كه متوجه شدم موفقیت در كارهای جمعی است.گروهایی كه با هم متحد هستند مثل زنجیر هستند كه هر چه این زنجیر بلند تر و محكم تر باشد پاره شدنش بسیار مشكل می شود من فكر می كنم اگر جوان ها و تحصیل كرده و بی سوادها را كنار هم قرار بدهیم و از طرز فكر آنها استفاده كنیم بسیار می توان بهره برد. زمانی كه می خواستم كار را شروع كنیم چون قبلاً زمینه این كار را داشتیم. مشكل زیادی نداشتیم و بعد كه تعدادمان افزایش یافت از دولت امكانات خواستیم و آنها هم به ما كمك كردند. ما قبل از بافتن فرش، ابتدا بازاریابی می كنیم و همه چیز براساس برنامه پیش می رود. مشكلاتی كه در این كار وجود داشت ابتدا مشكلات مالی بود كه با هم فكری و لطف دولت بر طرف شد، مشكلات كاری كه از طریق كارشناسان و هم فكری بافنده ها بر طرف می كنیم.

جوان ها باید با صبر و حوصله مشكلات را حل كنند و به دانشگاه و تحصیلات رو بیاورند، جوانان در عین حال سرمایه های مملكت محسوب می شود.

دکتر مجتبی آزمندیان

دکتر مجتبی آزمندیان بنیانگذار تکنولوزی فکر در ایران:
هميشه مي خواستم مهندس شوم چون در دبيرستان فيزيك ومكانيك من خوب بود دوست داشتم مهندس مكانيك شوم.ما چون در خانواده فقيري بزرگ شديم و پدرم كاتب جزبود براي همين به قهرمانان و افراد بنام فكر نمي كردم اما از نظر اخلاقي چون در مدرسه مذهبي علوي درس مي خواندم،علم و فن را دوست داشتم.

من در آمريكا در كنار تحصيل، بحث تكنولوژي فكر را هم دنبال مي كردم و تصميم گرفتم كه آنرا هم به ايران بياورم من دوست دارم براي خودم كار كنم وديگران را هدايت ورهبري نمایم، تمام مديريت را خودم در مجموعه ام انجام مي دهم البته مسئوليتهایي به افراد ديگر تفويض نموده ام. چون رشته خودم مديريت مي باشد توانايي اين مديريت رادر خودم مي بينم وحتي در شركتها وصنايع ،مديريت را تدريس مي كنم زيرا كه تكنولوژي فكر بر اساس مديريت وخصوصاَ خود نوعی مديريت مي باشد.

با توجه به اينكه در كشور ما موانع و مشكلات بسيار زياد است گاهي وقتها شكستها و مشكلات پيش مي آيد وبحث تكنولوژي فكر همين است كه انسان موفق در برابر اين مشكلات مانند كوه بايستد وآنها را حل نمايد.


اولين جرقه ايده تکنولوژی فکر در ايران با خواندن كتاب بيانديشيد و ثروتمند شويد در ذهنم بوجود آمد ودرآمريكا با مشاهده وارتباط با آنتوني رابینز. ديدم چگونه جواني ديپلمه توانسته با هدفهاي زيبا جامعه آمريكا را به سمت و سوي خوبي پيش ببرد و حتي كلينتون رئيس جمهور آمريكا هم با او مشاوره كند در نتيجه از كتابها و نوارهايي استفاده كردم و باافراد موفق آمريكايي صحبت كردم و بعد از 12سال تلاشی که براي رسيدن به اين مرحله طي كردم به اين نتيجه رسيدم كه حالا مي توانم به ايران برگردم واين ايده راپياده كنم.

دليل اينكه از بين ايده هاي ديگر من اين ايده را دنبال كنم يكي نياز خودم بودوديگر اینکه چون قبلاَ 6سال در ايران خبرنگار بودم مي دانستم كه الان بحث تكنولوژي فكر مي تواند در توليد انگيزه وعشق براي افراد مؤثر باشد و آنها را به موفقيت وآرامش برساند البته بحث شهرت و ثروت طلبي انسان را نبايد از نظر دور داشت ولي من بجز اين بدنبال اشاعه فرهنگ مثبت نگري در بين مردم كشورم بودم وحتي بسياري از سمينارهايي كه برگزار مي كنم بطور رايگان مي باشد در كل كار فرهنگي سود چنداني ندارد ريسكهاي مالي مانند هزينه تبليغاتي كه سالي چند صد ميليون براي آنها هزينه مي كنيم و مجردالحال بودن افراد تنگ نظر در بسياري ازسازمانها همه جزء ريسكهاي كاري ما بود كه با صبر و شكيبايي حل شدند. به نظر من خودباوري بهترين نيرو براي كار آفريني است و كساني كه خودشان را باور ندارند روي گنج مخفي نشسته اند و همين عدم باور آنها اين گنج را پنهان ساخته است.

کار در منزل با اینترنت

می خواهید کاری منسب با درامد 100 درصد تضمین شده داشته باشید؟
با اینکه من خودم با این قبیل کارها موافق نیستم و ترجیح می دهم تا برای خودم کار کنم حتا اگر درامد نداشته باشم اما چنین امکانی را دارم که به همه هموطنانم کار اینترنتی بدهم.
لابد می پرسید چه کاری.کار که از شما می خواهم پست مطلب در تالارگفتمان است. کار دشواری نیست و می تواند درامدی درحدود ساعتی 3000 تومان برای شما ایجاد کند. یعنی با روزی 2 الی 3 ساعت کار روزانه درحدود ماهی دویست هزار تومان کاسب می شوید. فکر میکنم با توجه به سطح دستمزدها در ایران و اینکه اینکار را در منزل خودتان انجام می دهید رقم مناسبی باشد.البته من هیچ محدودیتی برای ساعات کاری شما هم قائل نمی شوم .خواستید ساعات کارخود را چند برابر کنید تا درامدتان هم چند برابر شود.
برای شروع کارنیاز به اموزش دارید. من جلسه اول اموزش را هم بطور رایگان برگزار می کنم و در آن بطور کامل پاسخگوی پرسشهای شما خواهم بود. اگر حال ندارید در یک جلسه رایگان هم شرکت کنید بیخود آسمان و ریسمان را بهم نبافید و درباره من و کارم که هیچ اطلاعی از آنها ندارید، بدگویی هم نکنید.
بهرحال این فرصتی است که در اختیار هردوی ماست. من هم در کل ضرر نمی کنم و بیش از ساعتی سه هزار تومان که به شما پرداخت می کنم، گیر خودم میاد. پس اگر واقعا" اهل کار وپول دراوردن هستی کمی از خودت مایه بذار و شروع کن. هرچه سریعتر با دفتر ما تماس بگیر و برای جلسه رایگان اسمتو بنویس. منتظر دیدنت هستم.

برادران خیامی بنیانگذار ایران ناسیونال و پیکان در ایران

بطور قطع و یقین نام برادران خیامی برگی رنگین از تاریخ کارآفرینان ایران را بخود اختصاص داده است.
در سال 1303 خورشیدی در خانواده سید علی اکبر خیامی، مرد روحانی مشهدی، که همیشه شال سبزی به سر می‌بست پسری به دنیا آمد که نامش را احمد گذاشتند. سید علی اکبر از هفت سالگی احمد را به مدرسه فرستاد به این امید که درس بخواند و طبق سنت آن روزگار، کارمند دولت و حقوق بگیر شود امّا احمد عاشق کارهای صنعتی به خصوص سر و کلّه زدن با اتومبیل بود. همین که از مدرسه بیرون می‌آمد یک لُنگ می‌گرفت و به شست و شوی اتومبیل‌های کوچه خیابانها می‌پرداخت و با به دست آوردن پول از این راه به بودجه خانواده کمک می‌کرد. کمی که بزرگتر شد چند آچار و پیچ و مهره و گاز انبر خرید و در کوچه، خیابانها تعمیرهای ساده اتومبیل را هم انجام می‌داد. خاطره اتومبیل شویی‌های نوجوانی همیشه در ذهن خیامی زنده بود و او همواره با افتخار می‌گفت که در سرمای زمستان مشهد گاه آن قدر روی اتومبیل‌ها کار می‌کرد که دستهایش ترک می‌خورد و او ناچار می‌شد پیه داغ کرده روی آن بریزد تا زخم آن التیام پیدا کند. مردان خود ساخته از این خاطره‌ها زیاد دارند و احمد خیامی مردی خود ساخته و خاکی بود.
احمد کارش را در رشته اتومبیل با عشق و پشتکار شروع کرد. روزی که در خردسالی نخستین دوچرخه‌اش را تهیه کرد همه عشق و علاقه‌اش آن بود که یک موتورسیکلت را جانشین آن کند. وقتی توانست یک موتورسیکلت کهنه را به صورت نقد و اقساط خریداری کند چشمش به اتومبیل‌های معدودی بود که در آن سالهای بعد از شهریور 1320 و اشغال کشور به وسیله متفقین از خیابانهای مشهد عبور می‌کردند. در آن زمان اتومبیل یک وسیله اشرافی محسوب می‌شد و قیمت آن بسیار گران بود. احمد نمی‌توانست با پولی که از حمل مسافر با موتور سیکلت یا کرایه‌دادن آن به نوجوانان به دست می‌آورد اتومبیلی خریداری کند. امّا به زودی توانست با شستشوی اتومبیل در خیابان‌های مشهد و تعمیر اتومبیل‌هایی که در کنار خیابان‌ها از حرکت باز می‌ماندند با موتور اتومبیل آشنا شود و بعد‌ها تا روزی که توانست نخستین اتومبیل عمرش را تهیه کند در گاراژهای مشهد به کار تعمیر اتومبیل بپردازد. عشق احمد خیامی به اتومبیل آنقدر زیاد بود که سالهای بعد که در کارخانه‌اش پانزده هزار کارگر و کارمند کار می‌کردند و تولید سالانه پیکان به یکصد و پنجاه هزار رسید هر وقت اتومبیل خودش یا نزدیکانش عیب و ایراد پیدا می‌کرد در مقابل چشم کارگران و راننده‌ها کتش را میکند، آستین‌هایش را بالا می‌زد و مشغول تعمیر اتومبیل می‌شد و الحق این کارفرمای بزرگ صنایع اتومبیل‌سازی کشور از هر مکانیسین متخصصی بهتر از عهده کار بر می‌آمد. او عاشق این ماشین چهار چرخ موسوم به اتومبیل بود و برایش هیچ لذّتی بالاتر از زمانی نبود که با پیچ و مهره‌های آن کار می‌کرد. در گفتگویی که چندی قبل با یک مهندس ساختمان که دوست و همشهری و خویشاوند احمد خیامی بود در باره پشتکار او داشتم. می‌گفت : «گاهی که در زمستان قرار می‌گذاشتیم ساعت شش یا هفت صبح سر ساختمان‌های نیمه تمام کارخانه ایران ناسیونال در جادّه کرج برویم، او ساعت چهار یا پنج صبح به در خانه من می‌آمد. وقتی می‌گفتم در این ساعت روز هوا تاریک است و نمی‌شود کاری انجام داد، باز روزهای بعد در همین ساعت می‌آمد و در سرمای سرد زمستان یکی، دو ساعت در داخل اتومبیل منتظر می‌ماند تا وقت حرکت فرا رسد» او در تابستان نوعی دیگر عمل می‌کرد. در گرمای سوزان تیر و مرداد همین که می‌دید کارگر‌های ساختمانی دچار عطش هستند سوار اتومبیل می‌شد به سرعت به کرج می‌رفت و قالب‌های یخ و نوشابه می‌خرید. البته این مربوط به اوایل کارش بود که هنوز کارخانه وسایل و امکانات زیاد نداشت این‌ها نمونه‌هایی از عشق و پشتکار احمد خیامی بود. عشق و علاقه و پشتکار و ابتکار احمد خیامی سبب شد که سودآور که مردی موفق و ثروتمند و مشهور بود و به عنوان داماد حاج حسین آقا ملک با مقامات بالا ارتباط داشت، احمد خیامی کارگر را به عنوان یک دوست و همکار پذیرفت و تا زمانی که خود احمد خیامی به صورت یک کارفرمای موفق در آمد از او حمایت و به افرادی چون اردشیر زاهدی معرفی کرد. مردان خود ساخته در طول عمر خود دست به کارهای متعدد می‌زنند و نا کام می‌مانند اما ناگهان در میان آن همه کار یکی با موفقیت همراه می‌شود و با آن به هدف می‌رسند. احمد بعد از مدّت‌ها ماشین‌شویی، کرایه‌دادن دوچرخه و موتورسیکلت، آوردن اتومبیل از تهران به مشهد و کار در تعمیر گاه خیام مشهد به این نتیجه رسید که در زادگاهش بیش از این امکان ترقی برایش وجود ندارد. گاراژ و تعمیر گاهش را به برادر کوچک‌ترش محمود سپرد و در آستانه سی سالگی عازم تهران شد. در آن زمان در تهران کسانی بودند که اتاق اتوبوس می‌ساختند. مانند: اتوبوس شمس العماره، اتوبوس ایران پیما. اینها شاسی اتوبوس را از خارج وارد می‌کردند و با چوب و آهن و ارّه و چکش برای آن اتاق می‌ساختند و از قضا خوب هم می‌ساختند. نام بعضی از این اتوبوس‌ها کادیلاکی بود. به سبب آن که قسمت عقب اتوبوس را به شکل عقب اتومبیل کادیلاک که در آن زمان خیلی معروف بود در می‌آوردند و همچنین اتوبوس‌هایی بودند که به بادماغ و بی‌دماغ معروف بودند. احمد شیفته کار این صنعتگران با ذوق شده بود، کسانی که صنایع دستی را جایگزین یک کار کاملاً صنعتی کرده بودند. آرزو داشت خودش هم دست به چنین کاری بزند امّا این کار پول لازم داشت و احمد پول نداشت. پس تصمیم گرفت کاری بکند که احتیاج به سرمایه بسیار زیاد نداشته باشد. احمد خیامی طی مدّتی که برای رساندن اتومبیل‌های مارک‌های مختلف از تهران به مشهد و همچنین زمانی که در تعمیرگاهش در مشهد روی اتومبیل‌های مختلف کار کرده بود متوجه شد که وقتی موتور اتومبیلی خراب می‌شود اولین کار یک تعمیرکار آن است که قطعه معیوب را با یک قطعه سالم عوض کند. فروشندگان قطعات یدکی که از آن موضوع اطّلاع دارند آن قطعات را چند برابر ارزش واقعی می‌فروشند، صاحبان اتومبیل‌ها و تعمیرکاران هم که می‌دانند که تا وقتی آن قطعه عوض نشود اتومبیل به صورت یک دستگاه بی‌مصرف در می‌آید آن قطعه را به هر قیمت که عرضه کنند، می‌خرند. احمد که سرمایه اندکش اجازه نمی‌داد اتاق اتوبوس بسازد و یا یک تعمیرگاه مجهّز در تهران تأسیس کند، تصمیم گرفت، یک مغازه کوچک فروش قطعات و لوازم یدکی اتومبیل افتتاح کند. از یکی از آشنایان به نام آقای نیکبخت یک مغازه کوچک در خیابان اکباتان اجاره کرد یک تابلو بزرگ با عنوان فروشگاه تضامنی برادران خیامی بالای آن زد و به فروش قطعات یدکی اتومبیل پرداخت. احمد خیامی بعدها درباره آن تابلوی تضامنی و عنوان کمی عجیب آن گفت: «به غیر از برادران نمازی و برادران کاشانچی و فریدون سود آور که قبلاً با آنها کار کرده بودم و به من اعتماد داشتند بقیه نماینده‌های اتومبیل حاضر نمی‌شدند جنس نسیه بدهند. تهران آن زمان نمایشگاه انواع اتومبیل‌های کشور‌های مختلف بود. من برای آن که خریداران را به سوی مغازه جلب کنم ناچار بودم قطعات و لوازم همه اتومبیل‌ها را بفروشم. انتخاب عنوان شرکت تضامنی برادران خیامی به کارم اهمیّت می‌داد هم به عنوان شرکت تضامنی به فروشنده‌ها نشان می‌دادم که شرکت فقط در حد سهام مسؤول بدهی هایش نیست و آن‌ها می‌توانند برای وصول مطالبات خود از سایر دارایی‌های برادران خیامی هم اقدام کنند.» خوشبختانه فروشنده‌های قطعات یدکی مارکهای مختلف اتومبیل هرگز برای وصول مطالبات خود ناچار به اقدام نشدند. کار شرکت تضامنی برادران خیامی خیلی زود و خیلی زیاد گرفت به طوری که یکی یکی مغازه‌های اطراف و اتاق‌های طبقات بالای ساختمان را اول اجاره و بعد خریداری کرد. از یک مهندس آرشیتکت خواست با آهن‌بندی و تغییر دکوراسیون طبقه اول را تبدیل به یک فروشگاه بزرگ و طبقات بالا را تبدیل به آپارتمان‌های دفتری بکند. رونق کار فروشگاه آنقدر زیاد بود که او تعدادی کارمند، ویزیتور و فروشنده استخدام کرد. این فروشگاه بعدها به نام «پی.ال.پی» به صورت یکی از بزرگترین قطعات یدکی اتومبیل در ایران در آمد درآمدش آن قدر زیاد بود که احمد می‌توانست تا آخر عمر در ناز و نعمت زندگی کند امّا هدف احمد خیامی این نبود او آرزوهای دور و دراز داشت.

درآمد احمد خیامی از فروش قطعات یدکی اتومبیل در فروشگاه خیابان اکباتان زیاد بود با گرفتن نمایندگی لاستیک کنیتانتال، باتری دنا و بعضی قطعات دیگر از خارج زیادتر شد به طوری که تصمیم گرفت به آرزوی دیرینه‌اش در مورد ساختن اتاق اتوبوس جامه عمل بپوشاند. قطعه زمینی در جاده کرج بین جاده مخصوص و اتوبان کرج به قیمت متری یک تومان خرید، یک سالن بزرگ در آنجا ساخت و وسایل کار ساخت اتاق اتوبوس را در آنجا نصب کرد. احمد خیامی طی مدتی که اتومبیل‌های مختلف را از تهران به مشهد می‌برد. در بازگشت همین مسیر را به وسیله اتوبوس طی می‌کرد اغلب مشاهده می‌کرد کودکان خردسال یا مردان و زنان سالخورده یا بیماران با خواهش و التماس از راننده تقاضا می‌کنند: آقا… بی زحمت چند دقیقه نگهدارید… و راننده با غر و لند نگه می‌داشت و مسافر شرمزده زیر یک درخت یا پشت یک دیوار خودش را سبک می‌کرد. ایران کشور وسیعی است فاصله بین شهر‌های بزرگ بسیار زیاد است در آن زمان آبادی‌ها بسیار دور از هم بودند و این گرفتاری مسافران همه خطوط اتوبوس‌رانی کشور بود. بعد‌ها که احمد به هواپیما نگاه می‌کرد با خود می‌اندیشید مسافران آن‌ها در موارد اضطراری چه می‌کنند. حتماً به خلبان نمی گویند: «آقا لطفاً یک گوشه نگه دارید…» هواپیما‌ها برای این کار‌ها هم مجهّز شده‌اند. پس چرا او در اتوبوس این کار را نکند؟ بعد از کمی فکر در قسمت انتهایی اتوبوس‌ها یک دستشویی و توالت کوچک درست کرد. این کار مثل تخم مرغ کریستف کلمب ساده بود امّا یکی باید فکرش را می‌کرد. احمد این فکر را کرد و با همین فکر خریداران اتوبوس او چند برابر شد. این کار به شرکت‌های مسافربری دلیلی برای تبلیغ و جلب مشتری می‌داد. وقتی اتاق‌سازهای دیگر از این کار او تقلید می‌کردند احمد یک قدم دیگر برداشت و در گوشه‌ای از اتوبوس یک یخچال نصب کرد تا مسافران در سفرهای طولانی از نوشابه خنک استفاده کنند و بعد‌ها به همان نسبت که کارش رونق پیدا می‌کرد قدم‌های دیگری بر می‌داشت. به جای به کار‌گیری چکش و ارّه معمولی، وسایل برقی و ماشین به کار می‌برد. چند متخصص اتاق‌سازی از آلمان آورد. به جای رنگ‌کردن اتوبوس با قلم مو اتاق رنگ درست کرد. در این اتاق، اتوبوس وارد می‌شد و رنگ‌پاش‌های برقی همه جایش را به طور مساوی رنگ می‌کردند . در میان مردان خودساخته هستند، کسانی که وقتی از زندگی سخت به مراحل بالا رسیدند اعتقاد پیدا می‌کنند حال که خودشان سختی کشیدند تا به رفاه رسیدند دیگران نیز به نوبه خود باید چنین مراحلی را بگذرانند. احمد خیامی از این گروه نبود عقیده داشت تا حدی که برایش امکان دارد باید از فشار وسختی زندگی دیگران کم کند. او می‌دانست نخستین آرزوی هر کارگر و کارمند ایرانی داشتن یک سرپناه و نجات از خانه به دوشی است. به این سبب همین که کارش در فروشگاه‌های قطعات یدکی خیابان اکباتان و کارگاه ساخت اتاق اتوبوس جاده کرج رونق پیدا کرد به فکر ساختن خانه برای کارگران و کارمندانش افتاد. زمینی در اراضی نیروی هوایی در شرق تهران خرید. از یک مهندس دوست و همکارش خواست در آنجا برای کارگران و کارمندانش خانه‌سازی کند. در آن تاریخ یعنی اواخر دهه سی و اوایل دهه چهل خورشیدی در ایران سابقه نداشت یک کارفرما در بخش خصوصی برای کارکنانش خانه بسازد. به این سبب این مجتمع مسکونی که به 16 دستگاه معروف شد در میان مردم و کارگران و حتی کارفرمایان چنان شهرتی برای احمد خیامی به وجود آمورد و اعتبار او را میان هم صنفانش چنان بالا برد که یک تشکیلات عظیم روابط عمومی هم نمی توانست از عهده این کار برآید. در مورد ناهار نیز کارشناسان خارجی عقیده داشتند که غذای کارگران باید مختصر یعنی به صورت ساندویج باشد تا کارگران زود بخورند و مشغول کار شوند. احمد خیامی با این نظر مخالف بود، او می‌گفت: «کارگر ایرانی در خانه غذای کامل و پرکالری نمی خورد. در کارخانه باید یک وعده غذای گرم و پرانرژی به او بدهیم. به همین خاطر یک رستوران مجهز برای پختن غذای سنتی ایرانی ساخته شد» یک روز محمود خیامی مشاهده کرد یکی از کارگران در گوشه ای از حیاط کارخانه مشغول خوردن نان و پنیر و انگور است. از او پرسید چرا در رستوران کارخانه غذا نمی‌خورد کارگر جواب داد: غذای کارخانه 12 ریال است اما نان، پنیر و انگور 6 ریال تمام می‌شود من 6 ریال صرفه‌جویی می‌کنم وچیزی برای خانواده می‌خرم. محمود پس از مشورت با برادر دستور داد که بعد از آن ناهار کارگران در کارخانه مجانی باشد. احمد که در این زمان مراحل اولیه موفقیت را پیموده بود از پدر و مادرش خواست نزد او به تهران بروند، امّا آنها حاضر نشدند مشهد را ترک کنند. احمد در حد امکان برای آنها زندگی راحتی در مشهد فراهم ساخت. برادر کوچکترش مسعود کم سن و سال بود و به تحصیل اشتغال داشت. از محمود که پنج سال از او کوچکتر بود خواست گاراژ و تعمیرگاه مشهد را برچیند و خودش به اتفاق بعضی از کارگران که به نظرش متعهد و متخصص و قابل اعتماد هستند به تهران برود. احمد برای آینده نقشه‌های بسیاری در سر داشت که برادرش محمود می‌توانست در پیاده‌کردن آن برنامه‌ها مدد کارش باشد. محمود خیامی پس از مدّتی کوتاه با همه کارهای فروشگاه قطعات یدکی اتومبیل و کارگاه ساخت اتاقهای اتوبوس آشنایی پیدا کرد و فروشنده‌ها و خریداران را شناخت. احمد وقتی دید او به کارها تسلط پیدا کرده تصمیم گرفت تشکیلاتش را به برادر کوچکترش بسپارد و به مسافرت دور دنیا برود. او این سفر را از دو نظر لازم داشت؛ یکی آنکه کارخانه‌های بزرگ اتومبیل سازی جهان را از نزدیک ببیند و از طرز کارشان آگاه شود و دیگر آنکه از میان آن همه مدل‌های گوناگون یک اتومبیل سواری مناسب را برای مونتاژ در ایران انتخاب کند. در این سفر دو نفر از دوستان و همراهان احمد خیامی او را همراهی می‌کردند. اول به ایتالیا رفت، کارخانه‌های اتومبیل سازی فیات و لانچیا توجه او را جلب کرد به خصوص مجذوب عظمت کارخانه فیات و تنوع تولیداتش شد. فیات در ایران نماینده داشت. برادران کاشانچی (علی و حسن کاشانچی) فیات 1100 را در ایران مونتاژ می‌کردند اما کلیه قطعات این اتومبیل در ایتالیا ساخته و در ایران به هم وصل می‌شد و چون احمد خیامی مدتی نمایندگی فیات را در مشهد داشت و بردران کاشانچی به او خیلی کمک کرده بودن فکر می‌کرد به راحتی بتواند با آنها سر مونتاژ فیات در ایران کنار بیاید. به خصوص آن که آنها تا این زمان هنوز به وارد کردن «پرس»های مورد نیاز کارخانه برای ساختن تنه اتومبیل و قطعات لازم برای مونتاژ اقدام نکرده بودند و دولت هم به آنها فشار وارد می‌کرد که وضع کارخانه را مشخص کنند. احمد خیامی از ایتالیا به اسپانیا رفت. در آن زمان کارخانه اتومبیل‌سازی فورد آمریکا در اسپانیا اتومبیل‌های کوچکی به نام «فی‌یستا» تولید می‌کرد که اسپانیایی‌ها به آن اتومبیل هزار و یک شب لغب داده بودند علّت این نامگذاری آن بود که گفته می‌شد که این کارخانه در هزار و یک روز ساخته شده است. خیامی این اتومبیل را هم پسندید و آن را در اولویت قرار داد. خیامی از اسپانیا راهی آلمان، فرانسه، انگلستان، سوئد و آمریکا شد. او از کارخانه‌های اتومبیل سازی فولکس واگن، مرسدس بنز، دکا، پژو، سیتروئن، رنو و کارخانه روتس سازنده اتومبیل‌های هیلمن، آرو، آونجر و جاگوار بازدید کرد و بیش از همه مجذوب فولکس واگن و مرسدس بنز شد. یکی از دوستان و همکاران احمد خیامی که در این سفر او را همراهی می‌کرد می‌گفت : «احمد از این سفر تجربیات فراوانی اندوخت او که تا این زمان فقط در شهر‌های مشهد و تهران اقامت کرده و تعمیرگاه‌ها و کارگاه‌های این دو شهر را دیده بود. از مشاهده کارخانه‌های بزرگ اتومبیل‌سازی اروپا و آمریکا با ده‌ها و صد‌ها هزار کارگر و کارمند چنان به هیجان آمده بود که دائم در حال برنامه‌ریزی بود که در ایران یک کارخانه اتومبیل‌سازی بزرگ تأسیس کند» در بازگشت به ایران اطرافیان خیامی انتظار داشتند اعلام کند که قصد مونتاژ فیات یا فی‌یستا یا ولوو یا یک اتومبیل آلمانی یا فرانسوی را دارد اما وی می‌خواست اتومبیل «آرو» از محصولات کارخانه اتومبیل‌سازی «روتس» انگلستان را مونتاژ کند. «روتس» در آن زمان یک کارخانه اتومبیل‌سازی ورشکسته بود و خیامی در بازدید از آن کارخانه به تولیدات آن از همه کمتر امتیاز داده بود.

اولین کار احمد خیامی بعد از انتخاب اتومبیل انگلیسی آرو برای مونتاژ تأسیس یک شرکت بود. شرکت نام و سرمایه می‌خواست. نامی که او برای کارخانه اتومبیل‌سازی اش انتخاب کرد ایران ناسیونال بود که امروز به ایران خودرو تغییر نام داده است و با آرم یا علامت گردونه‌ای باستانی که به وسیله اسب کشیده می‌شد. امروزه شاید کمتر کسی بداند چرا خیامی این نام را برای کارخانه اتومبیل سازی‌اش انتخاب کرده.ا احمد خیامی تمایلات ملی گرایانه داشت. به این سبب در شعبه مشهد حزب «ایران» نام‌نویسی کرد و در تمام سال‌های بعد از شهریور 1320 تا بیست و هشت مرداد 1332 که فعالیت احزاب آزاد بود در آن حزب فعالیت می‌کرد و چون جوانی ورزشکار بود و بارها می‌شد او را در صف اول مبارزه بین احزاب و زد و خورد گروه‌های مختلف سیاسی دید. حزب ایران یک حزب کوچک ملّی بود که رهبران و اعضای آن طرفدار دکتر محد مصدق بودند و وقتی نهضت ملی کردن صنعت نفت آغاز شد همگی به عضویت جبهه ملی در آمدند و در حقیقت ستون اصلی جبهه ملی را تشکیل دادند. بعد از 28 مرداد 1332 بسیاری از اعضای حزب ایران گرفتار، محکوم و زندانی شدند امّا احمد مشکلی پیدا نکرد او در زمان جوانی گمنام بود که بین مشهد و تهران فعالیت می‌کرد. بعد از 28 مرداد به کلی از سیاست کناره‌گیری کرد امّا تمایلات ملی گرایانه خودش را از دست نداد به این سبب وقتی برای کارخانه به دنبال اسم می‌گشت نام ایران ناسیونال را انتخاب کرد، ایران به سبب تمایل به حزب ایران و ناسیو نال یا ملی به سبب عضویتش در جبهه ملّی» در مورد اتومبیل هم او نام آرو را نپسندید و تصمیم گرفت برای آن مارک اتومبیل کارخانه روتس یک نام ایرانی انتخاب کند. کلمه آرو در فارسی به معنی «تیر»، «خدنگ» و «پیکان» آمده. او در میان این کلمات پیکان را پسندید. با خواندن این نام انسان کمتر به یاد تیر و خدنگ و نیزه می‌افتد به خصوص که امروز شخص تا نام پیکان را می‌شنود یک اتومبیل در نظرش مجسم می‌شود.

کارخانه ایران ناسیونال روز 12 مهرماه 1341 با سرمایه‌ای در حدود 10 میلیون تومان و با هدف مونتاژ و تولید انواع خودرو در خیابان اکباتان تهران متولد شد و از 28 اسفندماه 1342 با تولید اتوبوس شروع به کار کرد. موسسان اولیه این کارخانه آقایان حاج علی اکبر خیامی ، احمد خیامی، محمود خیامی و خانم‌ها مرضیه خیامی و زهرا سیدی رشتی بودند درسال 1345 قراردادی بین شرکت ایران خودرو و تالبوت در مورد مونتاژ و ساخت خودروی پیکان که نام انگلیسی آن هیلمن بود منعقد شد و به طور رسمی با وارد شدن قطعات از تالبوت انگلستان که در آن روزگار زیرمجموعه شرکت کرایسلر آمریکا بود تولید پیکان در اردیبهشت سال 1346 با ظرفیت 60 هزار دستگاه و با حضور مقامات کشورى آغاز شد، این تیراژ به تدریج به 120 هزار دستگاه رسید.

شاید دانستن این مطلب جالب است که تولید پیکان پس از یک دهه تولید در انگلستان، در ایران شروع شد. محبوب‌ترین مکان‌هایی که بعد از ایران این خودرو در آن تولید یا فروخته شده است را می‌توان انگلستان و استرالیا دانست.
در روزهاى آغازین کارخانه ایران ناسیونال، با تولید روزانه ۱۰ دستگاه اتومبیل سوارى و ۷ دستگاه اتوبوس و کامیون کار خود را شروع کرد. شاید هیچ کس تصور نمى کرد که این کارخانه در برابر تولید فراوان رقباى خارجى دوام آورد و در حالى که تولید سالانه خودروسازان اروپایى و آمریکایى به چند میلیون مى‌رسد، این محصول نوپا که از محصولات یک شرکت ورشکسته در انگلستان است بتواند در میان ایرانیان جا باز کند و روزهاى شکوفایى را آغاز کند، اما اینگونه شد. پیکان خیلى زودتر از آنچه تصور مى‌شد، به میان مردم آمد و شد خودرو محبوب آنها. مردم ایران سوار پیکان شدند و تاریخ این خودرو آغاز شد. درست ۷ سال بعد این کارخانه در گزارشى با اعلام سرمایه خود شگفتى همگان را برانگیخت. در سال ۱۳۵۳ کارخانه طى گزارشى از وضع کار و سرمایه اعلام کرد که سرمایه‌اش به ۵۷۹ میلیون و ۱۲۵ هزار دلار رسیده. شاید این اندازه توجه مردم به این خودرو اعجاب‌انگیز باشد،

برنامه بعدی احمد و محمود خیامی تاسیس کارخانه‌ای در خراسان یا زنجان بود. انتخاب خراسان به سبب علاقه این دو برادر به زادگاهشان بود، اما زنجان را به این علت انتخاب کردند که اولا در مسیر جاده ترانزیتی بود و می‌توانست قطعات اتومبیل را بسته‌بندی شده به آن جا بیاورند و مونتاژ کنند. برادران خیامی در کنار مونتاژ اتومبیل سواری، اتوبوس، مینی‌بوس و آمبولانس یکی پس از دیگری موسسات بهداشتی و فرهنگی تازه افتتاح می‌کردند. برای آنکه به فعالیت‌های این دو برادر پی ببریم نام بعضی از کارخانه‌ها و موسساتشان را در اینجا می‌آوریم:
کارخانه لاستیک سازی بریجستون ایران، شرکت پیستون‌سازی ایران، کارخانه پولی رنگ (تولیدکننده رنگ اتومبیل)، کارخانجات رضا در مشهد برای تولید سپر و رینگ اتومبیل (قطعات اتومبیل حال حاضر)، کارخانه جوش اکسیژن در مشهد با سهم 25 درصدی ایران ناسیونال، کارخانه ایدم در تبریز برای تولید موتور، کارخانه فنرسازی در جاده کرج، کارخانه تولید شن ریخته‌گری، کارخانه تولید موتور اتومبیل برای تولید قسمت‌هایی از سیلندر و رینگ و پیستون اتومبیل، هنرستان مدرسه صنعتی ایران ناسیونال برای تربیت تکنسین در جاده قدیم کرج، هنرستان بزرگ صنعتی مشهد، بیمارستان بزرگ در مشهد (که نیمه کاره ماند)،مرکز مبارزه با سرطان در خیابان کوهسنگی مشهد، احداث 12 باب واحد آموزشی در 12 شهر از استانهای خراسان توسط محمود خیامی،احداث 8 باب واحد آموزشی در شهر مشهد به نام امام هشتم توسط محمود خیامی، شروع احداث 110 واحد آموزشی روستایی به نام محمودیه در خراسان

در اواخر سال 1351، زمانی که همه جا صبحت از موفقیت‌های برادران خیامی بود یک خبر باعث حیرت محافل اقتصادی شد. خبر این بود : «برادران خیامی بعد از سالها همکاری، از هم جدا شدند» . اما آنچه این خبر را عیجیب‌تر می‌کرد آن بود که کارخانجات اتومبیل‌سازی پیکان، اتوبوس‌سازی، مرسدس بنز به احمد برادر بزرگتر که موسس این تشکیلات عظیم بود نرسید بلکه سهم محمود برادر کوچکتر شد. احمد خیامی نیز با پولی که از ایران ناسیونال برایش مانده بود، ابتدا تعداد زیادی از سهام بیمه آسیا را خرید و سپس یک کارخانه مبل‌سازی به نام مبلیران تاسیس کرد. او بعد از آن فروشگاه‌های زنجیره‌ای به نام‌های فردوسی، کوروش(قدس کنونی) و فروشگاههایی در تهران و مشهد تاسیس کرد. محمود خیامی هم که حالا صاحب اختیار مطلق ایران ناسیونال شده بود توانست کار را توسعه دهد. اولین بیلان رسمی که بعد از جدایی دو برادر در بهار 1354 منتشر شد حاکی از موفقیت‌های کم نظیر ایران ناسیونال بود و نشان می‌داد که به صورت بزرگترین کارخانه صنعتی کشور در آمده است. به موجب آمارها، فروش تولیدات ایران ناسیونال در سال 1353 به 9/1 میلیارد تومان رسید و دارایی‌اش متجاوز از یک میلیارد تومان بود. این دارایی برای کارخانه‌ای که 7 سال قبل با سرمایه‌ای بین 10 تا 40 میلیون تومان آن هم به صورت زمین و ماشین‌آلات تاسیس شده بود یک معجزه به حساب می‌آمد. فقط مالیاتی که کارخانه به دولت پرداخته بود، 9/25 میلیون تومان بود. فعالیت محمود خیامی به این حد محدود نمی‌شود. او مبلغ هنگفتی برای ساختن اتومبیل برقی سرمایه‌گذاری کرده بود و مشغول مذاکره با کارخانه مرسدس بنز آلمان برای مونتاژ مرسدس بنز 170 هم بود. علاوه بر این‌ها تلاش می‌کرد برای صادرات پیکان و اتوبوس مرسدس بنز بازارهایی در اروپای شرقی و کشورهای همسایه پیدا کند. صادرات این اتومبیل‌ها و اتوبوس‌ها با وجود آن همه سر وصداها مقرون به صرفه نبود، چون قطعات آنها را با ارز معتبر وارد می‌کردند و بعد از مونتاژ در داخل کشور در مقابل ارز نامعتبر شوروی و اروپای شرقی یا معامله پایاپای با کالاهای نامرغوب کشورهای سوسیالیستی صادر می‌کردند. به همین سبب بعد از مدتی به عنوان آن که کارخانه جوابگوی تقاضاهای داخلی نیست جلو صادرات اتومبیل و اتوبوس گرفته شد اما فعالیت ایران ناسیونال در زمینه‌های دیگری ادامه یافت.

احمد و محمود خیامی هر دو پرکار و سختکوش بودند. در نظر احمد بین کارفرما و کارگران تفاوتی وجود نداشت. محمود هم بدون تردید یکی از پرکارترین افراد در تشکیلات ایران ناسیونال بود. او اغلب روزها قبل از کارکنان و کارگران می‌آمد و بیشتر روزها بعد از کارگران و کارمندان می‌رفت. هر دو برادر به شدت مذهبی بودند با این تفاوت که احمد اهل تساهل و تسامح بود، اما محمود همه اصول و فروع دین را به جا می‌آورد. احمد در ساختن مساجد کمک می‌کرد، محمود در شمال خانه‌اش، زمینی را به ساختن حسینیه اختصاص داده بود که در تمام روزهای مذهبی و اغلب جمعه‌ها مراسمی در آنجا برپا می‌شد که اهل محل و بعضی از رجال شرکت می‌کردند. احمد و محمود خیامی هر دو اهل عرفان و درویش مسلک بودند و با وجود داشتن آن همه ثروت و شهرت متواضع و خاکی بودند. هر دو در کارهای خیر پیشقدم بودند. محمود هنوز برای ساختن مدرسه از انگلستان به مشهد پول می‌فرستد. در آغاز ارتباط احمد با مقامات دولتی سبب می‌شد که مشکلات کارخانه زودتر حل شود. در آن ایام محمود بیشتر به کارهای داخلی می‌پرداخت اما از سال 1352 که صاحب اختیار کارخانه شد نوبت ایجاد رابطه به او رسید. چیزی که باعث تعجب می‌باشد، این است که هر دو برادر اهل مطالعه و شیفته ادبیات بودند. دکتر ایرانی در سفری که به انگلستان سفر کرد یک دوره شش جلدی تاریخ ادبیات اثر دکتر ذبیح ا… صفا برای محمود خیامی سوغات می‌برد. محمود با دیدن کتاب می‌گوید «من آن را خوانده‌ام . درباره بعضی از مطالب آن نظریاتی دارم که مایلم روشن شود» همچنین محمود خیامی نامه‌ای به دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن می‌نویسد و آمادگی خویش را برای کمک به بنیاد تحقیق و توسعه فردوسی و شاهنامه اعلام می‌کند.

محمود خیامی از بازیکنان قدیمی تیم شاهین بود. علاقه محمود به فوتبال آن قدر بود که همه مسابقات فوتبال کشور و مسابقات مهم تیم‌های خارجی را پیگیری می‌کرد. کارخانه اتومبیل‌سازی روتس (سازنده اتومبیل پیکان) که از این علاقه آگاه بود هر وقت مسابقه مهمی بین تیم‌های معروف برگزار می‌شد برای او بلیت هواپیما، بلیت جایگاه مخصوص مسابقه و رزواسیون هتل می‌فرستاد و محمود خیامی یکی و دو روز به سفر می‌رفت و مسابقات را از نزدیک تماشا می‌کرد. عده ای از دوستان و همکاران محمود خیامی که عشق و علاقه او را به فوتبال دیدند او را تشویق کردند که ایران ناسیونال هم یک تیم فوتبال تاسیس کند. فریدون معاونیان، مهندس معمار صاحب نام که از آغاز با خیامی‌ها همکاری داشت و قسمت اعظم کارخانه‌های ایران ناسیونال و کارخانه‌های جنبی را در تهران، مشهد و اصفهان ساخته در این باره می‌گوید «ما به محمود خیامی گفتیم بیشتر باشگاههای فوتبال معروف اروپا متعلق به کارخانه‌های اتومبیل‌سازی هستند. مانند: یونتوس، فیات ، روتس ، فولکس واگن و…. محمود که به فوتبال علاقه زیادی داشت پیشنهاد را پذیرفت و ایران ناسیونال باشگاه اقبال را که به وسیله صنعتکاران و تاجیک قهرمانان سابق تاسیس شده بود، خریداری کرد و به توسعه آن پرداخت و به این ترتیب تیم پیکان به وجود آمد» اما موفیقت پیکان که حتی زمانی قهرمان کشور شده بود وقتی به اوج رسید که ستارهای تیم شاهین بعد از انحلال آن تیم صاحب نام به پیکان پیوستند.

احمد خیامی بعد از انقلاب به تورنتو می‌رود. او سپس برای معالجه سرطان خود عازم لوس‌آنجلس می‌شود. مراسم خاکسپاری احمد خیامی در مموریال پارک ، گورستان ایست وود لس آنجلس در حضور چند تن از دوستان و خویشاوندانش برگزار شد. خبر درگذشت او خیلی زود به ایران می‌رسد، کارگران کارخانه ایران خودرو و کارخانه‌های دیگر و فروشگاه‌های قدس مراسم متعددی به تلافی مراسم ساده امریکا به یاد او برپا می‌کنند.

محمود نیز اکنون در انگلیس زندگی می‌کند. ایشان در حال حاضر سرپرست هیات امنای دانش‌نامه ایرانیکا در شهر نیویورک بر عهده دارد و در نیوجرسی نمایندگی فروش بنز را دارد.